۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

برای خاطر شمعدانی ها

روی صفحه ی تلفنم یک یادداشت گذاشته بودم با این عبارت:‏ "شمعدانی"‏
هرکس میپرسید یادداشت برای چیه میگفتم که نوشتم تا یادم بمونه به گلدون های شعمدانی آب بدم؛
 برای این نبود.‏
آب دادن به اطلسی های باغچه،نخل مرداب هایی که توی قوری کاشتم و گلدون های شمعدانی چیزی نیست که از خاطرم بره.‏
یادم هست که هفته ای یکبار یک حبه قند رو ببوسم بذارم توی گلدونشون؛یادم هست که روزی یکبار با لبخند نگاهشون کنم؛اینها اصلا چیزهایی نیستن که بشه از خاطرم برن.‏
یادداشت شمعدانی برای یک قسم بود.‏
یکبار که نصف شب رفته بودم حیاط به قسم ِ شمعدانی ها فکر کردم؛که چه مقدس هستند.اینقدر که نشه قسم به شمعدانی ها را زیر پا گذاشت.‏
پس شمعدانی ها با خودشون یک قسم حمل میکنن؛
یک وقتی باید یک کسی را به شمعدانی ها قسم بدم،یکبار باید کسی منو به شمعدانی ها قسم بده ومن چاره ای نداشته باشم،هرچی نباشه شمعدانی هستند.‏.‏.‏
و اطلسی ها،یک بشارت با خودشون دارند؛
یک صبح زود تابستانی وقتی که هنوز هوا اونقدر گرم نشده که نشه خنکای اول صبح رو حس کرد،به باغچه قبل از اینکه آفتاب کاملا بالا بیاد آب داده میشه و اطلسی هایی که روشون پر از قطره های آب شده،بشارتی خواهند داد..‏.‏
و بنفشه ها، با خودشون یه راز دارند؛ 
همیشه یک دستی تو خواب های من بوده،که از لای درزهای آسفالت خیس یک خیابان برایم بنفشه چیده،و این تمام راز نیست.‏..‏
و بهار نارنج ها،با خودشون یک آرزو دارند؛
شکوفه های خندانی که دلشون میخواسته زمستون به دنیا بیان اما جاشونو دادن به نرگس ها و گل های یخ،چون هیچ درختی تو زمستون شکوفه نمیزنه؛
پس هر بهار باید شکوفه های بهار نارنج خشک بشن برای شب های طولانی زمستان،برای چای طلایی بهار نارنج تو فنجون های کریستال.‏..‏
  و بعد از پختن مربای بهار باید یک یادداشت روی شیشه مربا چسبوند با این عبارت:‏ "پس بهار نارنج ها را در آب و آهک برای 4 ساعت بخوابانید،و بعد از آن 3 دقیقه در آب ساده بجوشانید و بعدتر 24 ساعت در آب سرد نگهداری کنید؛انگار که هیچ چیزی در دنیا مهم تر از ترد شدن مربای شکوفه های بهار نارنج نباشد."
تا هرکس سراغ اون شیشه رفت بدونه که ساعت هایی از عمر یک نفر بودن که هیچ چیز براش جز خوشحال کردن و برآورده کردن آرزوی بهار نارنج ها مهم نبوده...
باید به قسم ِ شمعدانی ها،بشارت اطلسی ها،راز بنفشه ها و خوشحال کردن بهار نارنج ها فکر کرد؛باید به هیچ چیز جز اینها فکر نکرد.‏
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر