۱۳۹۲ اردیبهشت ۱, یکشنبه

little lovely things about being a girl

یک طور آیین زنانه ای هست که برای هرکس در یک شی متجلی می شود.‏
برای یک زنی در ظروف کریستال،برای یک زن در طلاهای سنگین و برای زن دیگری در جواهرات و برای یک زن دیگه در لوازم و مبلمان خونه.‏
مهم نیست که اون زن توانایی داشتن اشیای مورد علاقه ش رو داشته باشه یا نه،چون حتی میتونه از دیدنشون پشت ویترین یه مغازه لذت ببره؛
و یک اوقات دوست داشتنی هست که زن سراغ اشیای مورد علاقه ش میره،کیف طلاهاشو باز میکنه و نگاهشون میکنه،سراغ جعبه ی جواهراتش میره و به تراش ها و برقشون خیره میشه،یا اینکه سراغ کمد ظرف های کریستالش میره،با دقت و وسواس بیرونشون میاره و تمیزشون میکنه و از داشتنشون لذت میبره.‏ 
این علاقه ی زنانه برای من در جواهر متجلی شده.‏
اولین جواهری که برای خودم داشتم روی انگشتر لاله ای بود که بابا برای جشن تکلیف برام خریده بود؛
همون وقتی که همه چادر سفید پوشیده بودن و چادر من صورتی بود و مامان شب قبلش از عطری که قبل از اون هیچ وقت اجازه ی استفاده ش رو نداشتم برام به چادر نماز زده بود؛و من احساس کردم چقدر بزرگم با عطر کلینیک مامان و انگشتر هدیه ی بابا.‏
دومین جواهر رو وقتی گرفتم که مامان برای اولین بار اجازه داد موهامو تو یه عروسی جمع درست کنم و من باز احساس کردم قدم مهمی رو در بزرگ شدن برداشتم با این موهای جمع،گردنبند پنج تن و انگشتری که یک تکه یاقوت کوچیک داشت؛
گردنبند و انگشتر رو مامان بزرگ به مامان داده بود و همون شب وقتی مامان به گردنم انداختش گفت که ازش خوب مراقبت کنم،و وقتی حس کردم دخترم به اندازه ی کافی بزرگ شده که موهاشو جمع درست کنه اینو بندازم گردنش و انگشترو دستش کنم.‏
حالا مدت هاست که از گردنبند پنج تن و انگشتر یاقوت و لاله ای که حتی تو انگشت کوچیک دستم هم نمیره استفاده نکردم و نگه داشتم برای دختری که خواهم داشت.‏
سومین جواهر خاصم انگشتر پروانه ای با نگین های برلیانه که سال هاست کسی دست منو بدون اون ندیده،و خودم برای خودم خریدم و حالا شبیه یه انگشتر نیست شبیه بخشی از وجودمه وقتی نباشه شبیه اینکه دستم یه انگشت نداشته باشه حس میکنم دستم یک پروانه نداره.‏
بعدترها هم جواهراتی هدیه گرفتم؛جواهراتی بزرگتر و پر جلوه تر از جواهرات کودکی و نوجوونیم؛
و باز هم جواهراتی خواهم داشت و میدونم که هیچ جواهری تو دنیا نیست که برابری کنه با اون چند تا تکه جواهر کوچیکی که تبدیل شدن یه دختر کوچیک به یه خانوم رو همراهی کردن..‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر