تمام بعدازظهر خودمو مشغول آشپزی کردم؛چی؟ آشپزی؟ بله من هم آشپزی می کنم.
به آشپزی تو اون دوره ای رو آوردم که ربات های آتشنشان تونستن مردمو از کور ترین نقطه هایی که هیچ آتشنشان عادی نمیتونست ازش عبور کنه نجات بدن و من بیکارتر از قبل شدم. حالا دیگه تارت ها و کیک های سیبم حرف ندارن.
به آشپزی تو اون دوره ای رو آوردم که ربات های آتشنشان تونستن مردمو از کور ترین نقطه هایی که هیچ آتشنشان عادی نمیتونست ازش عبور کنه نجات بدن و من بیکارتر از قبل شدم. حالا دیگه تارت ها و کیک های سیبم حرف ندارن.
این روزها خیلی حوصله م سر میره.تو یک ماه گذشته برای سه تا شهر کوچیک اپلای کردم،اونم چه اپلایی، اپلای آنلاین! نه که از انجام کارهای آنلاین بدم بیاد اتفاقا اوایل خیلی هم خوشم می اومد چون باعث میشدن کمتر تو مجامع عمومی ظاهر بشم؛به هر حال می دونید که تو حرفه ی ما مهمه که زیاد تو اجتماع رفت و آمد نداشته باشی تا یه وقت شناسایی نشی؛ولی خب اپلای آنلاین دیگه از اون حرفاست.
اینکه سابقه ی عملیات های نجات موفقیت آمیز،عملیات هایی که توشون شکست خوردی،قابلیت های ویژه و حتی مدل شنلت رو بنویسی و تو یه انگیزه نامه سعی کنی دلایلی قانع کننده تر از حوصله سر رفتگی و عادت داشتن به نجات مردم رو شرح بدی و بفرستی که بخونن تا آیا قبول کنن که قهرمان شهرشون بشی یا نکنن. وضعیت مسخره ایه.
از اون مسخره تر اینه که من به عنوان آخرین نسل سوپر قهرمان ها تو آپارتمان سرد طوسیم نشستم،تارت زردآلو می خورم که واقعا لطیف تر از اونیه که عصرونه ی یه سوپر قهرمان باشه،و مدام ایمیلمو ریفرش می کنم در انتظار جواب از یکی شهرها.
اینکه سابقه ی عملیات های نجات موفقیت آمیز،عملیات هایی که توشون شکست خوردی،قابلیت های ویژه و حتی مدل شنلت رو بنویسی و تو یه انگیزه نامه سعی کنی دلایلی قانع کننده تر از حوصله سر رفتگی و عادت داشتن به نجات مردم رو شرح بدی و بفرستی که بخونن تا آیا قبول کنن که قهرمان شهرشون بشی یا نکنن. وضعیت مسخره ایه.
از اون مسخره تر اینه که من به عنوان آخرین نسل سوپر قهرمان ها تو آپارتمان سرد طوسیم نشستم،تارت زردآلو می خورم که واقعا لطیف تر از اونیه که عصرونه ی یه سوپر قهرمان باشه،و مدام ایمیلمو ریفرش می کنم در انتظار جواب از یکی شهرها.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر