اتفاق خوبی که در این مرحله از بزرگسالی تجربه اش می کنم
این است که دیگر از وجود آدم ها،به جز آدماهای خیلی نزدیک لذت نمیبرم،چیزی که
برایم لذت بخش است پروسه ای ست که با وجود آدم ها سوای اینکه چه کسی باشند اتفاق
می افتد؛ به طور مثال کسی دلبری می کند،دلم می ریزد،پاهایم را توی دلم جمع می کنم
و ذوق می کنم بی اینکه به دلبر فکر کنم. تنها و تنها از حس قنج رفتن دلم در بیست و
هفت سالگی لذت می برم و وال هایی که
در آسمان پرواز می کنند.
Maybe -London Grammar
And where are you now ?
پاسخحذف