من در گوش قاصدک ها - این پیامبرهای کوچک - رازهایی گفته ام.
و با هر اناری،دانه ی بهشتی اش را آرزویی کرده ام؛
و سیب های سرخ را همانقدر دوست داشتم که حوا؛
من با آینه ی قاب نقره ی نگین فیروزه و شال حریر زربافت شب های زیادی رقصیدم تا ایرانی رقصیدن یاد بگیرم.
و همیشه چیزهای کوچکی را دوست داشته ام،تا وامدار زنان ایل باشم که دلخوشی های کوچکشان در بقچه ی گلدوزی شده ی عروسی شان خلاصه میشد؛بقچه ای با قواره ای پارچه، شانه ،آینه و ناخنگیری کوچک؛تنها دلخوشی های نوعروسی شان.
حالا وقتی در این مقاله می خوانم که در طول تاریخ این زنان بودند که آیین ها را ساخته اند،لبخند میزنم.
سرِ من پیش تمام زنان تاریخ بلند است.
Hammock *
و با هر اناری،دانه ی بهشتی اش را آرزویی کرده ام؛
و سیب های سرخ را همانقدر دوست داشتم که حوا؛
من با آینه ی قاب نقره ی نگین فیروزه و شال حریر زربافت شب های زیادی رقصیدم تا ایرانی رقصیدن یاد بگیرم.
و همیشه چیزهای کوچکی را دوست داشته ام،تا وامدار زنان ایل باشم که دلخوشی های کوچکشان در بقچه ی گلدوزی شده ی عروسی شان خلاصه میشد؛بقچه ای با قواره ای پارچه، شانه ،آینه و ناخنگیری کوچک؛تنها دلخوشی های نوعروسی شان.
حالا وقتی در این مقاله می خوانم که در طول تاریخ این زنان بودند که آیین ها را ساخته اند،لبخند میزنم.
سرِ من پیش تمام زنان تاریخ بلند است.
Hammock *
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر