برای دوست داشتن تو لازم نبود که تصمیم بگیرم،صبر کردم؛
و وقتی من در حال صبر کردن بودم،فصل ها میگذشتن و موهام زیر باد کولر و لباس ها روی بند حیاط خشک میشدن.
و وقتی من در حال صبر کردن بودم،فصل ها میگذشتن و موهام زیر باد کولر و لباس ها روی بند حیاط خشک میشدن.
حتما اتفاق های دیگه ای جز این ها هم می افتاد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر