امیلینا تورینی میخونه اگه تو بری تو روزهای تابستون خورشید محو میشه و شب ها طولانی میشن و اگر که بمونی ما زیر بارون دراز میکشیم و با درخت ها حرف میزنیم..
و من فکر میکنم با اینکه روش این آهنگ در مورد موندن یا رفتن آدمارو دوست ندارم با این حال طوری که تری جک با صدای مردونه ش همین آهنگو میخوند رو بیشتر از شنیدن این حرفها از یه زن دوست داشتم.
و من فکر میکنم با اینکه روش این آهنگ در مورد موندن یا رفتن آدمارو دوست ندارم با این حال طوری که تری جک با صدای مردونه ش همین آهنگو میخوند رو بیشتر از شنیدن این حرفها از یه زن دوست داشتم.
زل میزنم به شیر ِ صورتی و تیکه های توت فرنگی تو لیوان سفیدی که خال خال های درشت ِمشکی و طوسی داره،و فکر میکنم هرطوری شده امشب یه چیزی اینجا بنویسم.
کمی قبلتر فیلم توی مود عاشقی رو دیدم که هم اسم عطرمه و در مورد دوست داشتنی بودن حتی به گرد پای عطرم هم نمیرسه،از اون عاشقانه های دوست نداشتنی؛
و برعکس پرفکت سنس که اون شب در حال یخ زدن تو ویلای باغ با شهرزاد دیدیم و از اون فیلمهای دوست داشتنی که میشه هزار تا تصویر ازشون ساخت.
و برعکس پرفکت سنس که اون شب در حال یخ زدن تو ویلای باغ با شهرزاد دیدیم و از اون فیلمهای دوست داشتنی که میشه هزار تا تصویر ازشون ساخت.
دوباره به روزها اجازه میدم که بگذرن...
هربار که بخوام به موضوع پایان نامه یا اینکه تو کدوم کشور پی اچ دی بگیرم و اینکه روزهای کمی دورتر چطور خواهند گذاشت گیج و آشفته میشم،از ندوستن تمام این ها طوری آشفته میشم که دلم میخواد ساعت ها تند یه مسیرو بدوئم و وقتی دست از دویدن بردارم که بدونم همه چیز چطور پیش خواهد رفت..
پس به روزها اجازه میدم که بگذرن،
و چیزهای کوچیکی رو مرتب میکنم، پیراهن های گلدار و شلوار ها با کمربند های رنگی رو به چوب لباسی آویزون میکنم،توی کاسه های بستنی مارمالاد زردآلو میریزم و فکر میکنم یکی از این روزها باید از اون کمپوت های گوجه سبز که با یخ خورده میشن درست کنم برای شب های گرمتر تابستون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر