تمام 24 سال زندگی من در خانه های حیاط دار و در کنار باغچه ها گذشته.
خانه ی قبلی که همیشه به عنوان خانه ای یاد می شود که 8 صبح وسط روزش بود،درخت انجیر،گل یخ سفید،گل ابریشم،پیچ امین الدوله،عرعر،نارنج،درخت گل های عجیب بادکنکی و یک عالمه بوته ی رز داشت.
خانه ای که حالا ساکنش هستیم اوایل باغچه ی شلخته ای داشت،یک درخت انار پر از شته،درخت اقاقی حرص نشده،پاپیتال های نامنظم،و بقیه ی باغچه پر از علف هرز.
وقتی ما ساکن شدیم درخت انار کنده شد،پاپیتال ها روی نرده ها را پوشاندند و اقاقی حرص شد و هر سال بهار سایه بان حیاط را تبدیل به بهشتی پر از گل بنفش کرد؛
یک درخت توت،شاتوت،گل یخ زرد،درخت نارنجی که بعدتر خشک شد،و یاس زرد و ابریشم به باغچه اضافه شدند؛ودور تا دور باغچه پر از گلدان های ریحان بنفش و تربچه و شاهی و تره شد.
یک درخت توت،شاتوت،گل یخ زرد،درخت نارنجی که بعدتر خشک شد،و یاس زرد و ابریشم به باغچه اضافه شدند؛ودور تا دور باغچه پر از گلدان های ریحان بنفش و تربچه و شاهی و تره شد.
اواخر بهار شب ها هربار که از محتویات یخچال ناامید شوم،راهم را به سمت حیاط کج می کنم و بعد از کمی گشت و گذار در حیاط زیر درخت توت می ایستم و تند تند توت می خورم.وقتی که برمی گردم بالا بی اینکه خواسته باشم خوشحال تر از قبلم.
باغچه ی کوچک ما فقط 2 ماه از سال درخت میوه دارد،اما یک باغچه ی بی نقص هیچ وقتِ سال بی میوه نیست.
برای این فصل باید درخت ذغال اخته می داشتیم،و یک ماه بعد کم کم زالزالک ها می رسیدند.پاییز خرمالوهای سبز زیر آفتاب نارنجی می شدند و درخت اینقدر بار داشت که به تمام همسایه ها در سبدهای کوچک چوبی خرمالوی نوبرانگی بدهیم و اگر درخت نارنج خشک نشده بود برای سبزی پلو ماهی های زمستان همیشه نارنج تازه داشتیم.
اما باغچه ی حیاط ما فقط درخت توت و شاتوت دارد و تمام شب های بقیه ی فصول هر بار که از یخچال ناامید شوم می دانم که راهم به سمت حیاط کج نمی شود و باید برگردم به اتاقم،دلی هم ناخواسته باز نمی شود.
On Melancholy Hill-Gorillaz*
خیلی دلم میخاس اونجا با تو باشم
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
حذف