۱۳۹۳ فروردین ۲۳, شنبه

Every Thing In Its Right Place

مغزم که به هم ریخته باشد،باید به پشت بام بروم.‏
زل بزنم به گربه ی چاق همسایه پشتی که همیشه ی خدا وقتی نگاهش می کنم متوجه می شود و سرش را بالا می آورد.‏
تبریزی های روبروی خانه را نگاه  کنم،و ماشین هایی که با سرعت ثابتی از خیابان می گذرند.‏
شلنگ بلند آب را تماشا  کنم که تمام سال وسط حیاط است و گوشه ی پرده ی همسایه روبرویی که همیشه  کنار زده شده.‏
وقتی چیزی در ذهنم سر جایش نیست باید زل بزنم به چیزهایی که همیشه سر جایشان هستند،فارغ از این دنیایی که گاهی هیچ چیزش سر جایش نیست.‏
*Radiohead- Every Thing In Its Right Place